وبلاگ

Mehrgiti NGO > پست ها > خاطره ها > از زبان خانم معلم …
September 1, 20183:22 pm Published by Leave your thoughts

از زبان خانم معلم …

از زبان خانم معلم …

✍️ ما پاییز و زمستان سختی را در کانکس گذراندیم، هر روز یک ساعت قبل از ساعت آموزشی در کلاس چراغ و بخاری دیواری برقی را روشن می‌کردیم تا ورود سرما به حدی نباشد که مانع بزرگی برای تدریس قلمداد شود.

❄️ با وجود این، روزهای زیادی بود که قندیل‌های یخ از زیر کانکس آویزان بود و سرمای شدید شیرهای آب و تمامی مواد مایع را منجمد می کرد، این روزها مجبور بودیم اول صبح با گرمای بوته‌های خاری که اطراف مدرسه و در زمین‌های کشاورزی می‌رویید، دستانمان را گرم کنیم تا بتوانیم مداد و ماژیک را در دست بگیریم.

⚡️ آن روزها که ما با بوی دود به کلاس می‌رفتیم و بوی چراغ کلافه‌مان می‌کرد، شما در نقطه‌ای دور از ما گویی دردهای ما را می‌دیدید و حس می‌کردید، با اندیشه‌ی والایتان به ما امید می‌دادید و ساخت مدرسه جدید را به پیش می‌بردید.

✔️ حالا امسال در دبستان «ایران من» دستی یخ نخواهد زد که نتواند مداد در دست گیرد، انگشتانی که از کنار پارگی کفش‌ها تماشایمان می‌کردند از سرما کبود نخواهند بود و در کنار گرمای شوفاژ درس‌هایی فراتر از درس کتاب خواهیم آموخت.

به قلم خانم عابدینی، معلم دبستان «ایران من ۵۶»، پروژه شماره ۲۱۶ مهرگیتی در روستای چاه کازه استان خراسان جنوبی

افتتاح : ۲۶ اردیبهشت ۹۷

به اشتراک گذاری:

Categorised in:

This post was written by admin


Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *

six + eleven =